ایرانشهر

ایرانشهر به دنبال آزادی ...

ایرانشهر

ایرانشهر به دنبال آزادی ...

گاه شمار باستانی زرتشتی : جشن سپندارمزدگان (اسپندگان)



گاه شمار باستانی زرتشتی


 گاه شمار راستین ایرانیان ِ




راستین



جشن سپندارمزدگان (اسپندگان)



جشن سپندارمزدگان (اسپندگان)



سپندارمزد روز و اسپند ماه سه هزارو هفتسد و چهل و نه



باستانی زرتشتی



برابر با بیست و نهم بهمن ماه یکهزار و سیسد و نود خیامی




جشن زیبا و بزرگ و باستانی «سپندارمزدگان»


هنگام پاسداشت و گرامیداشت «زمین»


این بی چشمداشت مادر مهربان،


هنگام یادآوری و پاسداشت بزرگی، پایداری، فروتنی


و مهر پاک و بی مانند «زنان راستین» و «مادران»،


روز پاسداری «مهر» و «مهرورزی» و «مهربانی»،

 
روز پاسداشت و گرامیداشت «مهرورزان»، «مهربانان»،
 
و «دلداده گان»،

روز «مهرورزی»،روز «زن» و روز «مادر»

خجسته و فرخنده باد

نیایش اشم وهو

«اشم وهو وهیشتم استی


و اوشتا استی و اوشتا اهمایی


هیت اشایی و هیشتایی اشم.»


 ******************************************

«راستی بهترین نیکی است


 و هم، مایه ی خوشبختی است


خوشبختی از برای کسی است که راست است


و خواستار بهترین راستی است.»

نیکی و راستی

                                          اندیشه ی نیک

                          گفتار نیک                         کردار نیک




اگر تا به امروز، به این شش واژه ی نیک و ژرف و سپند، به نیکی و درستی و راستی، و ژرف نیاندیشیده اید، اکنون هنگام آن است که این کار را انجام دهید، تا یک بار و برای همیشه بدانید که راه در جهان یکی است و آن هم، راه راستی است، و به انجام رساندن این راه به نیکی ست که همه را در کیهان، به آرامش، خوش بختی، رستگاری و جاودانه گی می رساند.

سخن مهربانِ مهر پیشه ی شیراز

مفتی ِ شهر بین که چون لقمه ی شبهه می خورد!-

یال و دمش دراز باد این حیوان خوش علف!

 

حافظ شیراز

حافظ بامداد

 

آغاز

درود

با آن که من به مانند دیگرانی که می شناسم، با پدیده ای به نام «اینترنت» جور نیستم   -  چون دل ِ خوشی از آن ندارم - و برگه ی یکدست سپید و زیبا و به پیش خواننده ی کاغذ را، هیچ گاه با آن تاخت نخواهم زد، لیک، از آن جا که در سرزمین دردمند و به تاراج رفته ی من، چون منی را، راه و یارای آن که این گفتار ِ از سر ِ درد و اندوه و مهر را، جایی - هر جایی - ... روزنامه ای، هفته نامه ای، ماه نامه ای، سال نامه ای، ... بگو گاه نامه ای یا شاید ... شب نامه ای ... یا هر جایی که شاید بتوان نبشت، بنگارم، نیست، به هیچ روی و بی هیچ راه ... آن هنگام هنگامه ای است که چون منی را، همین «اینترنت» شاید ... شاید، اندکی راهگشا باشد، بل که اندکی از این درد و اندوه جانکاه ِ از دست دادن و از دست رفتن ِ سرزمین و خان و مان و همه چیزمان را با کسی، چون تو دوستی، یاوری - شاید -، بخش کنیم و شاید که بشود هنوز ... شاید که هنوز بتوانیم کاری کنیم و این سرزمین مهربان رنجور را از این همیشگی رنج ِ گران، یک بار و این بار برای همیشه برهانیم، باشد که چنین گردد ...
سپاس