ایرانشهر

ایرانشهر به دنبال آزادی ...

ایرانشهر

ایرانشهر به دنبال آزادی ...

گرامیداشت «زادروز احمدرضا احمدی»


احمدرضا احمدی
هفتاد و دومین سال زادروز سراینده ی مهربان،
بی چشمداشت، سخت کوش، دوست داشتنی، و ارجمند ایرانی «احمدرضا احمدی»
خجسته، فرخنده، و گرامی باد،
برای اش تندرستی، آزادی، سرفرازی، شادی،
و پیروزی آرزومندیم
...
اورمزد و خورداد،
نخستین روز خورداد ماه
سال سه هزار و هفتسد و شست و هشت باستانی زرتشتی
برابر با سی ام اردی بهشت ماه
سال یکهزار و سیسد و نوزده خیامی

یکی از زیباترین سروده های مهرورزانه ی ایران و جهان


دماوند یگانه ی استوار
************
یکی از زیباترین سروده های مهرورزانه ی ایران و جهان : ایران ایران 

************در روح و جان من، می مانی ای وطن
به زیر پا فتد آن دلی، که بهر تو نلرزد
شرح این عاشقی، ننشیند در سخن
که بهر عشق والای تو، همه جهان نیارزد
ای ایران ایران،

دور از دامان پاک ات دست دگران، بد گهران
ای عشق سوزان،

ای شیرین ترین رویای من، تو بمان،
در دل و جان

ای ایران ایران،

گلزار سبزت دور از تاراج خزان، جور زمان
ای مهر رخشان،

ای روشن گر دنیای من به جهان، تو بمان
سبزی سر چمن ، سرخی خون من
سپیدی طلوع سحر ، به پرچم ات نشسته
شرح این عاشقی ، ننشیند در سخن
بمان که تا ابد هستی ام ، به هستی تو بسته
 
 

************
 
* سروده ی یگانه، زیبا و ماندگار ِ روان شاد ِ زنده یاد ِ جاوید نام
«تورج نگهبان»
* خنیا (آهنگ) یگانه، زیبا و ماندگار ِ استاد یگانه و ارجمند
«محمد سریر»
* آواز ِ یگانه، زیبا و ماندگار ِ روان شاد ِ زنده یاد ِ جاوید نام
«محمد نوری»

************ 

پاسداشت روز جهانی «گنجینه» و «نیامانده های فرهنگی»


گنجینه ی میهنی ایران - سر درب گنجینه ی ایران باستان
از سرستو ن های پارسه - گنجینه ی میهنی ایران - تالار گنجینه ی ایران باستان
بخشی از یکی از دیوارهای کاخ‌های هخامنشی در
شوش؛ این دیوار هم اکنون در گنجینه ی «لوور» نگهداری می شود.
فرمان «کورش بزرگ»: فرمان یکسانی پاس آدمیان از زیستمندی، که هم اکنون در گنجینه ی «بریتانیا» نگهداری میشود.


امروز و این هفته را، جهانیان،
روز و هفته ی «گنجینه» و «نیامانده های فرهنگی»
نام نهاده اند،
شایسته است که در این روز و یا در این هفته،
به این «گنجینه ها» سری بزنیم و
از این «نیامانده های فرهنگی» دیدار کنیم،
تا دریابیم و بدانیم که، که بوده ایم و چه داشته ایم،
تا امروز، با دریافتن و دانستن این که،
که هستیم و چه داریم، بیش از پیش،
در پاسداری و نگاهبانی
آن چیزها که هنوز برایمان بر جای مانده است بکوشیم ...
...

مانتره سپند و اردی بهشت،
بیست و نهمین روز اردی بهشت ماه
سال سه هزار و هفتسد و پنجاه باستانی زرتشتی
برابر با بیست و هشت ام اردی بهشت ماه
سال یکهزار و سیسد و نود و یک خیامی

آگهی نامه ی امسال روز جهانی «گنجینه»

گرامیداشت «روز بزرگداشت خیام نیشابوری»


پیکره ی فرزانه «خیام نیشابوری» - نیشابور
آرامگاه فرزانه «خیام نیشابوری» - نیشابور
آرامگاه فرزانه «خیام نیشابوری» - نیشابور
 








































کشورگردانان، امروز را،

«روز بزرگداشت خیام نیشابوری» نام نهاده اند،

ما نیز به ارج و مهر و بزرگی «خیام بزرگ»،

دانشمند ِ اخترشناس، رایشمند،

سراینده ی فرزانه و بزرگ ایرانی،


و پدیدآورنده و سازنده ی
گاه شمار گران مایه ی خیامی،


از جای برمی خیزیم و کلاه از سر برمی داریم

و بزرگی و یگانه گی ِ این ابرمرد پهنه ی دانش و خرد را


ارج می نهیم

و این روز فرخنده و خجسته را گرامی می داریم

و پاره ای از سروده های یگانه و بی مانندش را

زیر لب می خوانیم:
...

یاران! به مرافقت چو دیدار کنید

شاید که ز دوست، یاد، بسیار کنید

چون باده ی خوشگوار نوشید به هم

نوبت چو به ما رسد، نگونسار کنید

...


روان اش آرام و شاد

نام اش جاودان،

یادش پاینده،

و راه ِ نیک اش، پایدار و پر رهرو باد

...

مانتره سپند و اردی بهشت،

بیست و نهمین روز اردی بهشت ماه


سال سه هزار و هفتسد و پنجاه باستانی زرتشتی


برابر با بیست و هشت ام اردی بهشت ماه


سال یکهزار و سیسد و نود و یک خیامی

پاسداشت روز جهانی «پیوندها»




امروز را، جهانیان،
«روز بزرگداشت پیوندها» نام نهاده اند،
شایسته است که در این روز،
کمی به گذشته بازگردیم و بنگریم
و از ابزارهای از یاد رفته ی پیوند
چون «نامه» و «آوانما» یادی کنیم،
که همانا هنوز،
از بهترین و زیباترین ِ «ابزارهای پیوند» هستند،
باشد که دوباره ارج و ارزششان را دریابیم و بدانیم
و پاسشان بداریم،
و همچنین به یاد بیاوریم که:
این «ابزارهای پیوند»
برای پیوند دادن هر چه بیش تر ِ ما آدم ها پدید آمده اند،
پس «آدم» را و همدیگر را دریابیم و با هم باشیم
...

زامیاد و اردی بهشت،
بیست و هشتمین روز اردی بهشت ماه
سال سه هزار و هفتسد و پنجاه باستانی زرتشتی
برابر با بیست و هفت ام اردی بهشت ماه
سال یکهزار و سیسد و نود و یک خیامی

گرامیداشت زادروز استاد «پرویز رجبی»



استاد «پرویز رجبی»



هفتاد و سومین سال ِ زادروز
نیک مرد ِ پهنه ی فرهنگ و خرد،
استاد «پرویز رجبی»،
یاد و گرامی باد،
روان اش آرام و شاد،
نام اش جاودان،
یادش پاینده،
و راه ِ نیک اش، پایدار و پر رهرو باد ...
... 
زامیاد و اردی بهشت
بیست و هشتمین روز اردی بهشت ماه
سال سه هزار و ششسد و هفتاد و هفت باستانی زرتشتی
برابر با بیست و هفت ام اردی بهشت ماه
سال یکهزار و سیسد و هجده خیامی

جاودانه گی استاد «حسن احمدی گیوی»



استاد «حسن احمدی گیوی»
 
با اندوه فراوان به آگاهی می رسانم که:

آموزگار خردمند ِ بی چشمداشت و فرهیخته ی
پهنه ی فرهنگ و خرد،
استاد «حسن احمدی گیوی» به امرداد پیوست،
پیشکاری های ارزنده و ارزشمند او را به یاد می آوریم
و جاودانه گی این استاد بزرگوار و گران مایه را
پاس می داریم
روان اش آرام و شاد،
نام اش جاودان،
یادش پاینده،
و راه ِ نیک اش، پایدار و پر رهرو باد ...
...
آسمان و اردی بهشت،
بیست و هفتمین روز اردی بهشت ماه
سال سه هزار و هفتسد و پنجاه باستانی زرتشتی
برابر با بیست و شش ام اردی بهشت ماه
سال یکهزار و سیسد و نود و یک خیامی

گرامیداشت روز «بزرگداشت فردوسی توسی»



پیکره ی فرزانه «فردوسی توسی» - رم / ایتالیا
آرامگاه فرزانه «فردوسی توسی» - توس
آرامگاه فرزانه «فردوسی توسی» - توس

کشورگردانان، امروز را،
«روز بزرگداشت فردوسی توسی» نام نهاده اند،
ما نیز، به ارج و مهر و بزرگی «فردوسی ِ بزرگ»،
سراینده ی «شاهنامه ی بزرگ و یگانه»،
از جای برمی خیزیم و کلاه از سر برمی داریم،
و پاره ای از گرامی «شاهنامه ی بزرگ و یگانه اش» را
به یاد می آوریم
و می خوانیم:
...
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
ع ر ب را بدان جا رسیده ست کار
که تاج کیانی کند آرزو!
تفو بر تو ای چرخ ِ گردون، تفو
...
روان اش آرام و شاد
نام اش جاودان،
یادش پاینده،
و راه ِ نیک اش، پایدار و پر رهرو باد ...

************
اشتاد و اردی بهشت،
بیست و ششمین روز اردی بهشت ماه
 سال سه هزار و هفتسد و پنجاه باستانی زرتشتی
برابر با بیست و پنج ام اردی بهشت ماه
سال یکهزار و سیسد و نود و یک خیامی

گرامیداشت زادروز استاد «پرویز مشکاتیان»


این روز فرخنده بر «آوا»ی مهربان و «آیین» نازنین، یادگاران آن سرو آزاد، خجسته باد
استاد «پرویز مشکاتیان»
این روز فرخنده بر «آوا»ی مهربان و «آیین» نازنین، یادگاران آن سرو آزاد، خجسته باد
*********
پنجاه و هفتمین سال زادروز فرزانه خنیاگر مهربان پهنه ی خنیا و سرود و ترانه،
آزاده بزرگ مردی از دیار و دودمان «خیام» و «عطار»
آهنگساز و خنیاپرداز بی مانند و یگانه،
«پدر خنیای نوین ایران»،
نوازنده ی چیره دست،
و «شاهان شاهِ سنتور»،
آفریننده ی «نوا» و «بیداد» و «دستان» و «بر آستان جانان» و «سرو آزاد» و ...
سرو آزاد سرزمین باستانی ِ نیاکانی مان  ایران -،
روان شاد استاد بزرگ و بی همتا، «پرویز مشکاتیان»،
یاد و خجسته باد،
روان اش آرام و شاد،
نام اش جاودان،
یادش پاینده،
و راه نیک اش، پایدار و پر رهرو باد ...
*ارد و اردی بهشت،
بیست و پنجمین روز اردی بهشت ماه
سال سه هزار و ششسد و نود و سه باستانی زرتشتی،
برابر با بیست و چهارم اردی بهشت ماه
سال یکهزار و سیسد و سی و چهار خیامی*
*********

پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود ...



به «احمد لطفی آشتیانی، نماینده ی اصولگرای مجلس هشتم از اراک

کاریکاتور از محمود شکرایه

به «احمد لطفی آشتیانی، نماینده ی اصولگرای مجلس هشتم از اراک!»،
که می دانم به راستی هیچ نمی بیند، هیچ نمی شنود، و هیچ نمی داند:

...
«... پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز، از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا.
ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع،
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او می گشاید، او که به لطف و صفای خویش،
*گوئی که خاک طینت ما را ز غم سرشت ...»   
...
«فروغ فرخ زاد»*
...
کمی شرم کن و آدم باش، گیرم، چهره ات نشان می دهد که، که هستی و چه هستی، با آن پیشیته ی زشت و پلشت و آن پرونده ی شرم آور و ننگین ات؛
از خدا و زیست بوم و آینده بترس، گیرم تو آن مایه رو سیاهی که ترس هم گرهی از کارت باز نمی کند،
اگر آرام و بی دردسر کنار رفتی، شاید، تازه شاید، چکه ای از بیزاری مردم شهر و استان و کشورت و نیز مردم جهان، از تو کم شود،
گیرم، تو این کاره نیستی ... نیستی ... هیچ نیستی:
«...  رنگ رخساره خبر می دهد از سر ضمیر ...»
...
 «... در کیش ِ جان فروشان، فضل و شرف به رندی ست؛
آن جا نسب نگنجد، و این جا حسب نباشد.
در محفلی که خورشید، اندر شمار ِ ذره ست
*خود را بزرگ دیدن، شرط ادب نباشد ...»
...
*«حافظ شیراز»

افسوس



 *********
افسوس . . .
افسوس نام آدم که شما بر خود می نهید و رنجور و ناتوان و نزارش می کنید،
افسوس واژه ی بیداری که شما خوار و خسته و خواب و خراب اش می کنید،
افسوس آب و خاک و آتش و باد، که شما آلوده شان می کنید،
افسوس گندمی که نان می شود و شما نشخوارش می کنید،
افسوس هر آن چه که بس دشوار آمده ست به دست و شما، چه ساده، آسان اش می کنید،
افسوس هر آنچه که آسان است و شمایان، برای نام و نان، چه آسان، دشوارش می کنید،
افسوس هر آن چیز گران، که برایمان مانده ست ز نیاکان و،  شما، چه آسان، ارزان اش

می کنید،
افسوس هر  آن چه که ارزان است و شما، چه بی هوده، گران اش می کنید،
افسوس زمین که سرانجام روزی، شما به زیر آن و در آن می آرمید و پنهان می شوید،
افسوس زنده گی که شما نابودش و تباه اش می کنید،
افسوس آن آفریده گار، آن خدای، که شما نام اش را بر زبان می آورید،
افسوس آن گوسپند که شما بدنام اش می کنید،
و سرانجام
افسوس این سرزمین نیاکانی - ایران بزرگ باستانی - که شما ویران اش می کنید،
باری ... افسوس آن ...
افسوس... افسوس... افسوس...
 *********

سترون

سترون

سروده ای از سراینده ی ارجمند و بزرگ:
سایه
(ه. ا. سایه : هوشنگ ابتهاج)
- از دفتر «سیاه مشق» -
آه در باغ ِ بی درختی ِ ما
این تبر را به جای گل که نشاند؟!

چه تبر؟ اژدهای از دوزخ

که به هر سو دوید و ریشه دواند

بشنو از من که این سترون ِ شوم

تا ابد بی بهار خواهد ماند

هیچ گل از برش نخواهد رُست

هیچ بلبل بر او نخواهد خواند.
************
سایه
(ه. ا. سایه : هوشنگ ابتهاج)
- از دفتر «سیاه مشق» -
************

جاودانه گی استاد «پرویز شهریاری»


استاد «پرویز شهریاری»

با اندوه فراوان به آگاهی می رسانم که:

استاد خردمند و فرزانه،
بزرگ مرد یگانه ی بهدین،
استاد بی مانند پهنه ی دانش و خرد،
استاد «پرویز شهریاری» به امرداد پیوست،
پیشکاری های بزرگ و ارزشمند و یگانه ی این استاد روانشاد را به یاد می آوریم
و با اندو ه فراوان
جاودانه گی این استاد بلندپایه و گران مایه را پاس می داریم،
روان اش آرام و شاد،
نام اش جاودان،
یادش پاینده،
و راه نیک اش، پایدار و پر رهرو باد ..

...

دی به دین و اردی بهشت،
بیست و سومین روز اردی بهشت ماه
سال سه هزار و هفتسد و پنجاه باستانی زرتشتی
برابر با بیست و دوم اردی بهشت ماه
سال یکهزار و سیسد و نود و یک خیامی

کم لطفی ِ «لطفی»!


(یادداشتی از «آوا مشکاتیان» خطاب به «محمدرضا لطفی»)
برگرفته از: تارنمای استاد «پرویز مشکاتیان»

«محمدرضا لطفی»
دوشیزه «آوا مشکاتیان»











استاد «پرویز مشکانیان»

آوا مشکاتیان دختر زنده یاد پرویز مشکاتیان،  متنی را در جواب به آخرین صحبت‌های محمدرضا لطفی و در مقام دفاع از پدر و پدربزرگش نوشت که در ادامه می‌خوانیم :
به سالِ پار، نگاشتم چند خط و نبرد‌م حتی نامی‌ از کسی‌ که زمانی‌ زخمه‌هایش بر تارهای تار می‌توانست دلت را بلرزاند، ترنمی به چشمانت بنشاند و بی‌خویش‌ات کند در این روزگار همه خویش‌پرست! اما در این هنگام به روشنی می‌گویم که می‌خواهم از کم‌لطفیِ لطفی‌ بگویم؛ بر خودش، هنرش، مردمانش و رفیقان و همرهانش
استاد لطفی! اگر شما حرمت بزرگوار پدرم ندانستی، من دختِ خاندانی‌ام که حرمت می‌شناسند، پس هنوز می‌خوانمت استاد! قضاوتِ بودن یا نبودنش یا بهتر بگویم استادماندنِ شما بماند برای تاریخ….هنوز به یاد دارم شوقی را کز آمدن شما در چشمان مهربان پدرم دیدم. به یاد دارم ظهری را که به دیدارتان آمد به رسم رفاقتِ دیرین. پدرِ من هیچ‌گاه «رفیق» را «سیاسی» نکرد!! چیزی که شما بودید. و اکنون از معنای‌ هر دو بازماندید. که دگر نه پیرو آن فکرید کز برایش از این سرزمین گریختید و نه معنای‌ حقیقی رفیق می‌دانید. و خوش به روزگار من و آئین که تا هستیم، سرمی‌افرازیم به غرور از حرمت‌ مردمی که پرویز می‌دانست.
باری، او رفت با دستان هنرمندش و ماند نغمات زیبایش. و شما؛ همان دوست که پرویز آن همه دوستش می‌داشت، نه تنها کلامی به مهر برای خاندان من ننگاشتید در آن هنگام سوگ، که آن کذب‌های خنده‌آور گفتید. تا این‌جا نیز در قاموس من به جز سکوت نبود، اما این بار آتش‌بیار معرکه‌ای شدید که نباید. پس برای‌تان مرور می‌کنم  چیزهایی را که نمی‌دانید یا نمی‌خواهید که بدانید.
خاطره‌ی به چالش کشیدن «بیداد» در مجلس وقت و آن همه اذیّت را به یاد دارید؟ به یاد دارید که پدرم و همراهانش ساز را به سان سلاح باید با مجوز حمل می‌کردند؟ می‌دانید چند ساز هنرمندان این سرزمین در آن سال‌ها شکست؟  چند ساعت موسیقی ضبط شده به خونِ دل، پاک شد؟ به یاد دارید کنسرت‌هایی را که در میان اجرا، هنرمندان‌مان را از روی سن پایین می‌کشیدند؟ آن سال‌ها شما در گوشه‌ای از دنیا آرام گرفته بودید!
استاد لطفی، اگر شما یادتان نیست به خاطرتان می‌آورم که در اوایل انقلاب آن‌قدر بعضی‌  تندرو بودند که باید سِلفون روی کاست‌های سونی را می‌سوزاندی! بیداد در این هنگام منتشر شد. در همین محیطی‌ که شما خیلی راحت از آن سخن می‌گویید. بعد از سه دهه، در هنگامی که هنرمندان این سرزمین خون دل‌ها خوردند تا بخشی، تنها بخشی از حقوق‌شان را باز پس گیرند، آمدید گفتید که هیچ کس هیچ کاری نکرده است. اگر از خاطرات رنجش‌های گونه‌گون در این سال‌ها بگویم، می‌شود کتاب نوشت. از خاطراتی که اگر بگویی، می‌شود جار زدن و جلب توجّه! پس بماند برای دلم.
آن‌قدر ضد و نقیض میان گفته‌های شما هست که نمی‌دانم کدام را باید به چالش کشید. گویی خود نیز نمی‌دانید چه می‌خواهید! بر محمدرضای شجریان خرده گرفته‌اید که دردش موسیقی‌ نیست و نمی‌خواهد یک جریان فرهنگی‌ باشد. مرور کنید مصاحبه‌های‌تان را. شما به همه و جزییات زندگی‌ همه کار داشتید و از همه سخن گفتید و به راستی‌ آن‌قدر که سنگ خودتان را به سینه زدید که من چنین و چنان، چه‌قدر سنگ موسیقی‌ را به سینه زدید؟ شاید نمی‌دانید اما بسیاری را می‌شناسم که عاشقانه دوست‌تان داشتند و اکنون از گفته‌های شما خجل‌ اند.
استاد لطفی، آوا موسیقی شما را به چالش نمی‌کشد، اما می‌تواند راوی خاطره‌ای از مردی باشد که هنوز مردمانش اشک‌ـ‌به‌ـ‌گونه و گاهی‌ هم سماع‌کنان به نغماتش گوش می‌کنند.
شبی‌ که پدرم به کنسرت شما آمد و از نیمه‌ی کنسرت به خانه بازگشت. تا صبح غمگین در خانه قدم‌ زد. گاهی بغض داشت. هنگامی که رسید از راه، نشست. طبق عادت و به هنگام تاٌثر زیاد، دو دست بر پیشانی گذاشت و سر به زیر افکند. پرسیدم چرا این‌قدر زود آمدید؟ خوب اید؟ با نگاهی‌ همه غم و صدایی گرفته گفت: «آوا، امشب احساس می‌کردم لطفی دارد روی سِن، خودش را پیش چشم همگان دار می‌زند…»



آوا ـ  ۲ آذرماه ۱۳۹۰

فرهنگ واژه های فارسی «به پارسی» چاپ شد ...



فرهنگ واژه های فارسی «به پارسی»
چاپ شد

پس از سالها کوشش و پخش نخستین نگارشهای رایگان فرهنگ واژه های فارسی و برابر پارسی آنها به نام «پارسی بگو» در هشت سال گذشته، با شادمانی به آگاهی شما می رسانیم که نخستین فرهنگ واژه های فارسی «به پارسی» با همکاری سایت آمازون چاپ شده و روی اینترنت آماده خریداری است.

  • این فرهنگ دربرگیرنده بیش از ۱۰ هزار واژه بیگانه در برابر بیش از ۲۳ هزار واژه پارسی می باشد و روی هم رفته بیشتر از ۳۳ هزار واژه را در خود جای داده است. جستجو و چیدمان واژه ها در این فرهنگ بر پایه واژه های بیگانه می باشد.
  • اندازه: ۴و۶ دهم در ۶و۴ دهم اینچ برابر با ۱۱۶ در ۱۶۲ میلی متر و ۲۹۲ رویه
  • فرهنگ واژه های فارسی «به پارسی» در سالهای گذشته با یاری گرفتن از هم اندیشان و ایران یاران گرامی، استادان زبان، سرپرستان کانون های فرهنگی و همچنین با سنجش و نگرش به واژه های شاهنامه فردوسی گردآوری شده است.
  • از آنجا که صدها هزار بازدید کننده در همین سامانه و همچنین در سامانه ی فیس بوک این سایت واژه ها را بازبینی و نادرستی ها را به ما گزارش نموده اند، این فرهنگ را می توان دسترنج یک کار گروهی برشمرد و در اینجا از همگی بازدیدکنندگانی که به ما یاری داده اند سپاسگزاری می کنیم. برای بزرگتر دیدن فرتورهای زیر روی آنها فشار دهید.








    برای خرید فرهنگ واژه های فارسی
    «به پارسی» خواهشمندیم
    اینجا را فشار بدهید


    برای خرید فرهنگ واژه های فارسی
    «به پارسی» روی سامانه ی آمازون
    خواهشمندیم اینجا را فشار بدهید


    برای خرید انبوه (بیش از ۵ فرهنگ) با بهای ارزانتر (تا ۲۵ درصد) اینجا را فشار بدهید
    و شمار فرهنگی که نیاز دارید را برای ما بفرستید.
    چگونگی این روش خرید برایتان فرستاده می شود.






      




    پارسی گویی در فیس بوک




    نگارش ویژه تلفن همراه




    برای وب سایت یا وبلاگ شما




    دریافت پرکاربردترین واژه های بیگانه

     




    برگرفته از تارنمای «پارسی گویی»

    آگاه باشید و بدانید، بدانید و آگاه باشید ...


    «راه، در جهان یکی است،

       و آن هم، راستی است.»
    *********
    دوستان گرامی!
    برادرانه از شما خواهش می کنم که خودمان و
    فرهنگ مان و سرزمین مان را دست نیندازیم و
    با آگاهی و به درستی سخن بگوییم؛
    بیایید راست و درست و آگاه باشیم؛
    دوستی، در تارنمای «شاخاب پارس»
    "http://www.vivapersiangulf.com"
    هزار بار به جای "Persian Gulf" نوشته Golf!
    ...
    پاینده و جاوید باد «شاخاب پارس»،
    نه خلیج فارس؛
    ...
    تا هنگامی که ما به جای واژه ی پارسی و
    زیبای «شاخاب»، واژه ی تازی خلیج را
    بر زبان می آوریم،
    یا به جای «گپ سبزو» یا «بوم سو»
    یا «بو موسو» (نام درستی که به چم
    «سرزمین سبز» -در گویش بومی جنوب-
    است) می گوییم ابو موسا،
    خب تازی ها هم بر پایه ی همین نام
    های تازی می گویند که مال ماست دیگر،
    جهانیان هم به نام ها نگاه می کنند و
    با شوربختی فراوان بسیاری از نام های ما
    یا تازی هستند، یا مردم و دوستان گرامی
    از روی ناآگاهی، «پارسی» را به تازی
    می گویند،
    اگر آگاهی پیدا کنیم، یا برویم به دنبال
    یاد گرفتن، و یا به سخن و گفته ی کسانی که
    درست تر، راست تر، و بیش تر از ما میدانند
    گوش بدهیم، به خدا چیزی از ما کم نمی شود،
    تا کی می خواهیم از واژه های پلشت و زشت
    و پلید تازی سود ببریم؟!
    به هر آن چه که می پرستید و باور دارید،
    پیش تر و بیش تر از همه و هر کسی در
    هر کجای جهان، این خودمان هستیم که
    داریم تیشه به ریشه ی خودمان و
    سرزمین مان و فرهنگ مان می زنیم؛
    ...
    و سرانجام سخن، این که:
    بروید و بگردید و بیاندیشید و بپژوهید و
    بپرسید و یاد بگیرید و آگاه شوید و بدانید،
    تا بدانید که کسی چون من که سرزمین و
    فرهنگ اش را می پرستد و به دنبال راستی
    و درستی است، بدون هیچ دشمنی و با مهر
    بسیار، این سخنان را می گوید؛
    امیدوارم هر کجا که هستید،
    همواره و همیشه،
    تندرست و آزاد و سرفراز و آزاده و آگاه و
    مهربان و پیروز و شاد باشد ...

    پاینده و جاوید و آزاد و آباد و سرفراز باد
    «ایران بزرگ باستانی» و «ایرانیان راستین»
    و «شاخاب پارس» ...
    ******
    ...
    «من، این دو حرف نوشتم،
                                   چنان که غیر ندانست
    تو هم، ز روی کرامت،چنان بخوان که تو دانی
    یکی ست ترکی و تازی، در این معامله حافظ!
    حدیث عشق بیان کن،
                              به هر زبان که تو دانی.»*
    ...
    *«حافظ شیراز»
    ...
    سپاس.

    از «شاخاب پارس» پشتیبانی و پاسداری کنید ...

    پاینده و جاوید و سرفراز باد «شاخاب همیشه پارس»
    درود بر شما هم میهنان گرامی
    و «ایرانیان راستین و آزاده»
    به این نشانی بروید
    و از «شاخاب پارس» پشتیبانی
    و پاسداری کنید، تا زبان تازیان
    بریده و کوتاه شود:
    http://whichgulf.com/vote.html

    از «آبخوست گپ سبزو» پشتیبانی و پاسداری کنید ...


    پاینده و جاوید و سرفراز باد «ایران بزرگ باستانی»
    و «شاخاب همیشه پارس»
    و «آبخوست گپ سبزو» و دیگر آبخوست های آن»
    درود بر شما هم میهنان گرامی
    و «ایرانیان راستین و آزاده»
    به این نشانی بروید و
    از آبخوست «گپ سبزو»
    - نام راستین این آبخوست -
    پشتیبانی و پاسداری کنید، تا
    زبان تازیان بریده و کوتاه شود:

    «شاخاب همیشه پارس»


    شاهکاری از ابوتافضل محترمی


    درود بر «شاخاب پارس»
    «شاخاب همیشه پارس»؛
    درود هم میهنان!
    چرا؟!
    چرا، ما، در جایگاه یک ایرانی میهن پرست و
    آزاده، نباید از فرهنگ راستین سرزمینمان آگاهی
    داشته باشیم؟!
    به همین شوند است که بددلان و بیگانه گان، هر
    روز گستاخ تر و بی شرم تر می شوند و این بی
    شرمی را بدان جا می رسانند که فرهنگ بزرگ
    و سترگ ما را بازیچه ی دست های آلوده شان
    می کنند؛ برای نمونه: همین کنش شرم آور و
    پلشت «گوگل»، چرا ما به جای بر زبان آوردن
    واژه ی زیبا و باستانی «پارس»، می گوییم:
    «فارس»؟!
    هنگامی که ما در جایگاه یک ایرانی میهن پرست
    و آزاده، از واژه ی زشت «خلیج» سود
    می جوییم، و به جای «پارس» باستانی هم
    می گوییم «فارس»، جای شگفتی نیست که با
    نوشتار و نبشتینه ی کنونی ما - که درست
    همانند نوشتار تازی ست - و با بیان واژه گان
    پلشتی چون خلیج، بیگانه گان و بددلان سودجو،
    دست به کنش های پلشت و شرم آوری چون
    پاک کردن نام باستانی و کهن «شاخاب پارس»
    می زنند؛
    درست گفته اند که:
    «... از ماست، که بر ماست ...»؛
    پس دوستان، بیایید از همین اکنون به جای
    «خلیج فارس»، بگوییم: «شاخاب پارس»
    زنده و پاینده و جاودان باد «شاخاب پارس»
    بزرگ باستانی، دور از گزند بددلان و بیگانه گان
    باد «شاخاب پارس» و «ایران بزرگ باستانی» ...

    بریده باد، دست و زبان تازیان ...



    ...

    ز شیر شتر خوردن و سوسمار

    ع ر ب را بدان جا رسیده ست کار

    که تاج کیانی کند آرزو!

    تفو بر تو ای چرخ گردون، تفو

    ...

    پاینده باد «شاخاب پارس» و
    «ایران بزرگ باستانی»
    شرم و نفرین و ننگ بر تازیان ِ بی رگ و ریشه ...

    پاینده و جاودان باد «شاخاب پارس» ...




                                شاخاب همیشه پارس

    به ارج و مهر و بزرگی «شاخاب پارس» از جای خود
    برمی خیزیم و کلاه از سر بر می داریم،
    «شاخاب پارس» مان را چو جان شیرین دوست می داریم،

    و از «اهورامزدا» می خواهیم که این نازنین شاخاب و
    همه ی این نازنین سرزمین بزرگ ِ باستانی ِ نیاکانی مان
    را از گزند بددلان و بیگانه گان در پناه بدارد،
    پاینده و جاوید و سرفراز باد «شاخاب پارس» و
    «ایران بزرگ باستانی» ...